بتلفیلد 1 نشان داد راه درست نشان دادن جنگی به بزرگی جنگ جهانی اول چگونه است. با پی اس تاپ همراه باشید.
جنگ بزرگ یا همان جنگ جهانی اول یکی از رویدادهای مهم در تاریخ بشریت است، جنگی که جان میلیونها انسان را گرفت و باعث تغییر معادلات بین کشورها و انسانها با هم شد. با وجود اینکه بازیهای ویدیویی به عنوان یک مدیا و بزرگترین سرگرمی بشر، بارها و بارها جنگ جهانی دوم را در قالب سری بازیهای معروفی به تصویر کشیده اما اولین جنگ جهانی ایدهای دست نخوردهتر مانده و کمتر به آن پرداخته شده است. شاید بتوان یکی از شناختهشدهترین بازیهایی که بر اساس جنگ جهانی اول ساخته شده را Valiant Hearts: The Great War قلمداد کرد؛ بازی که توسط یوبیسافت منتشر شد و این جنگ خونین را در قابی متفاوت به تصویر کشید اما استودیو دایس به این فکر میکرد که نه، هنوز بازیسازان همه حرفها راجع به این جنگ را نگفتهاند پس بدون هیچ ترس و واهمهای، بتلفیلد وان را معرفی کرد.

دایس با همکاری ویزرال گیمز، سازنده بازی Dead Space سعی بر بردن بتلفیلد به حال و هوایی جدید داشت، چیزی که به هیچ وجه نتوانست حق مطلب راجع به اسم بتلفیلد را ادا کند و به یک شکست بزرگ تبدیل شد. بعد از هاردلاین، خیلی از طرفداران این سری از جمله من، منتظر قدم و حرکت بعدی برای این مجموعه بودند، قدمی که مشخص شد چقدر دایس و سازندههای این مجموعه روی آن وقت گذاشتند تا به بهترین شکل ممکن، بتلفیلد و جنگجهانی اول را به هم پیوند دهند. بتلفیلد یکی از شوترهای نظامی اول شخص معروف بازیهای ویدیویی است، مجموعهای که به هر زمان و جنگی سر زده، از نسخه اول و جنگ جهانی دوم تا بتلفیلد ۲ و حتی سفر به آینده با بازی Battlefield 2142. ما با بتلفیلد به ویتنام رفتیم و حتی در نقش دزدها و پلیسها بازی کردیم اما آخرین حرکت استودیو دایس نشان داد که این روزها و ماهها متعلق به آنها است. از بخش داستانی شروع کنیم؛ چیزی که با توجه به روح چند نفره بودن این مجموعه، همیشه کمتر به آن پرداخته شده اما دایس این بار در آخرین محصول خود سعی کرده تا به این بخش و داستان بازی هم توجه ویژهای داشته باشد. اگرچه بیشتر نسخههای این مجموعه دارای بخش داستانی بودهاند اما شاید نسخههایی که داستان در آنها نمود بیشتر داشت، دو نسخه اول و دوم Bad Company بود. اما دایس در عقبگرد خود به جنگ خاکخورده جهانی اول، توجه بیشتری به بخش تکنفره و داستانی داشته است. این بخش که با نام War Stories یا داستانهای جنگی در بازی وجود دارد شامل ۶ بخش یا داستان مختلف است که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. هر کدام از این بخشها بیانگر داستان سرباز، خلبان، تکنسین تانک، سربازان ویژه و حتی لورنس عربستان و تیم او در صحرای این کشور میشود. این داستانها هر کدام حال و هوای خاص خود را دارند و در مکانهای مختلفی از این جنگ فراگیر روایت میشوند.
با کمی ارفاق میتوان گفت که دایس در به وجود آوردن یک بخش داستانی آن هم در بازی که بخش چند نفره شلوغ و هیجانانگیزش معروف است، موفق بوده و توانسته با روایت خوب این داستانها به وسیله شخصیتها و البته کاتسینها به این مهم دست پیدا کند. داستانها همانطور که گفته شد از قول سربازان مختلف در نقاط و محیطهای متنوع روایت میشود و هر کدام از آنها بسته به نحوه و اندازه روایتشان، ممکن است از ۱۵ دقیقه تا یکی دو ساعت طول بکشند. همین امر باعث میشود بتلفیلد 1 دارای بخش داستانی کوتاه باشد که به راحتی میتوانید آن را در عرض ۶ یا ۷ ساعت به اتمام برسانید. اگرچه همین هم در مورد مجموعه بتلفیلد یک حرکت روبهجلو در بخش داستانی و داستانسرایی محسوب میشود اما باز هم به هیچ وجه بدون ایراد نیست. بخش تک نفره بازی اگرچه داستان دارد، شخصیتها و محیطهای مختلف دارد و پر از گویندههای حرفهای و موسیقیهای شنیدنی است اما به هیچ وجه تاثیرگزار نیست. در واقع هیچکدام از این داستانها نمیتوانند نقش خود را در تاثیرگزاری روی مخاطب ایفا کنند. دلیل هم کاملا مشخص است؛ چون تا به خودتان میآیید و سعی میکنید با شخصیت یکی از این داستانهای جنگی ارتباط برقرار کنید، آنها به سادهترین شکل ممکن تمام میشوند! از نظر من اگر دایس به جای اینکه محیطها و جنگافزارهای خود را در قالب چندین و چند داستان مختلف کوتاه، به صورت یک داستان واحد تعریف میکرد، بدون شک بهتر از این میتوانست مخاطبان و منتقدین را تحت تاثیر قرار دهد.
