بررسی بازی Alien: Isolation                      

Plot  (طرح داستانی)

سال ۲۰۱۴ سری بازی‌های ترسناک Alien دست به ساخت عنوانی با نام Alien: Isolation یا بیگانه: تک افتادگی زد، که با مایه گرفتن از داستان اصلی فیلم Alien، ساخته ریدلی اسکات به سال ۱۹۷۹، نویدهای بسیاری برای بازیبازان و یک بازآفرینی از سینما، در صنعت بازی‌های رایانه‌ای داشت. خطر لو رفتن داستان وجود دارد. داستان بازی در ۲۱۳۷ یعنی ۱۵ سال پس از رخدادهای نسخه اول فیلم و ناپدید شدن سفینه Nostromo پیگیری می‌شود و روایت‌کننده‌ی جستجوی‌های دختر اِلن ریپلی (شخصیت اول فیلم Alien) یعنی آماندا ریپلی‌ست که سرنوشت غم‌انگیز و نامعلوم مادر خود را می‌جوید.

با شروع بازی گروهی که آماندا ریپلی با آنان در سفر است، با ایستگاه Sevastopol ارتباط برقرار می‌کند؛ اما ناگهان ارتباط با این سفینه قطع می‌شود و آماندا به همراه دو تن از همکاران خود راهی این ایستگاه فضایی می‌شود و جستجو و مشاهدات آغاز می‌شود. آماندا دوستان خود را گم می‌کند. در ایستگاه با Axel آشنا می‌شود و او نخستین کسی‌ست که خبر از وجود یک هیولا در ایستگاه می‌دهد. ریپلی خود را به کابین هدایت ایستگاه می‌رساند تا آن را در مسیر درست هدایت کند، اما هیچ اطلاعاتی برای هدایت کردنش وجود ندارد. در ادامه ریپلی به ایستگاه مارشال‌ها می‌رود و با “ویتس” و ریکاردو” آشنا می‌شود. ویتس به ریپلی می‌گوید که کاپیتان هنری مارلو موجودی بیگانه را با خود به ایستگاه آورده است. ویتس، مارلو را زندانی کرده و ریپلی از مارلو درباره اتفاقات گذشته سوال می‌کند. (مارلو از همکاران مادر آماندا بوده است). پس از اینها رباط‌های ایستگاه طغیان ‌می‌کنند و همکاران انسان خود را یکی پس از دیگری می‌کشند. به این ترتیب هدایت ایستگاه هم به دست هوش مصنوعی می‌افتد. در پی این اتفاقات آماندا باید به هسته مرکزی (آپولو) برود تا آن را به حالت دستی بازگرداند؛ اما موفق نمی‌شود. چراکه سیستم از اعمال فرمان سرباز می‌زند. او تصمیم می‌گیرد به محل قرارگیری راکتورهای هدایت‌کننده ایستگاه برود؛ اما متوجه می‌شود که آنجا به لانه‌ی تولید مثل بیگانه مبدل شده است و قصد نابود کردن آن را می‌کند.

این بازی برای دوست‌داران سینما یکی از پر کشش‌ترین بازی‌هاست. (از جمله خودم) بازی در ژانر Action – Adventure  و در حالت اول شخص ساخته شد. اما محتویات ترسناکش باعث می‌شود آن را یک بازی در ژانر ترسناک به حساب بیاوریم. خاصه آنکه بازی هرچه بیشتر به فضای درون فیلم، وفادار مانده است و بزرگ‌ترین موفقیت آن به زعم بسیاری همین بازآفرینی هراسناکی نسخه اول فیلم است. فضاسازی‌های بازی کاملا منطبق بر محیط فیلم است و تجهیزات و تکنولوژی‌های موجود در آن هم با نسخه‌ی اصلی فیلم مو نمی‌زند. دیواره های سفینه، دالان ها و بافت آنها، لوله ها و کانال های تهویه هوا، درهای ورودی و سیستم های پزشکی و میزها و کمدها و چراغ ها و… همه از روی فیلم بازسازی شده است.

استدیوی سازنده (Creative Assembly) نقشه‌ راه خود یا پیش‌فرض‌هایش را تمام و کمال از روی فیلم گرفته است. حتی یکی از مراحل بازی که بازگشتی به گذشته و نحوه‌ی کشف سفینه‌ی بیگانگان است (صحبت‌های هنری مارلو درباره گذشته)، عینا بازسازی همان رویداد در فیلم است. داستان بازی ساده است. و رابطه علت و معلولی خوبی با رخدادهای بازی دارد. از طرفی قوت بازی نیز محسوب نمی‌شود. اما به دل بازی‌باز می‌نشنید. چرا که در کنار وقایع ترسناک، تبدیل به یک بازی Survivor می‌شود. خطر فاش شدن داستان: ریپلی در مسیرش به سمت هسته مرکزی (آپولو) می‌فهمد که مارلو خود را از زندان رهانیده و همکارانش را به گروگان گرفته است. به همین خاطر تمام تلاشش را مصروف آزادکردن آنها و گریختن از ایستگاه و بازگشت به سفینه‌ی خود می‌کند. این از داستان بازی؛ که خود باید تجربه‌اش کنید تا ببینید به دلتان می‌نشیند یا نه. (به دل ما که نشست) اما Gameplay حکایتی دیگر است.

ساز و کارهای پیشرفت در بازی کاملا منطقی‌ست و تولید صدا نقشی اساسی بازی می‌کند. مراقب هر قدم خود باشید. گوش‌های بیگانه تیزتر از آن است که فکرش را می‌کنید. دویدن در این بازی بدون شک مساوی‌ست با مرگی دردناک.

وجود سالن‌ها و ورودی‌های گوناگون سفینه که به زعم بعضی‌ها باعث سرگردانی می‌شود، در انتقال حس ترس و هولی که از حضور موجودی کشنده که هر آن احتمال دارد بر سرتان خراب شود، موثر است. گمان کنید برعکس این قضیه در بازی در نظر گرفته می شد. آن وقت می گفتند بازی زود تمام می شود. ضمن آنکه احساس کردن همین فضای تو در تو در نام بازی (Isolation) وجود دارد. اگر آن را به تک افتادگی ترجمه کنیم، دلیل وجود چنین فضاهای دلهره‌آوری را در یک سفینه فضایی دور افتاده در‌می‌یابیم. تنها نشان دادن ریپلی در این سفینه و انتقال این تنهایی به شما، از قوت این بازی مایه می‌گیرد. به این ترتیب شما حتا از قدم زدن در فضای بازی خواهید هراسید. تصور کنید که این بازی حتا شما را از گام برداشتن به جلو می‌ترساند. بنابراین آفریدن چنین سالن‌های خالی که بوی مرگ می‌دهد و جا به جا با جنازه هایی که به شکل فجیعی کشته شده اند مواجه می شوید و ریپلی از دیدنشان نفس پس می کشد، از قوت بازی نشان دارد.

ریپلی یک مهندس است. پس قادر است از چیزهایی که در بازی پیدا می‌کند، وسایلی مانند Noisemaker، کوکتل‌مولوتف، پایپ بمب و EMP بسازد. اما پیش از آن باید برگه ساخت آن (Blueprint) را بیابید و سپس قطعات لازم را هم جور کرده باشید. که خود این مساله در حضور مرگ‌آسای بیگانه اصلا کار راحتی نیست. از دیگر تجهیزات ریپلی در بازی یک ردیاب حرکتی (Motion Tracker) با صفحه‌ نمایشی کوچک است که از مهم‌ترین ابزارهای شما در مواجهه با بیگانه است. این ردیاب محدوده نزدیکی بیگانه را به شما نشان می‌دهد و هرقدر چراغ چشمک زن سبز رنگ آن به مختصات شما نزدیک‌تر شود، ضربان قلبتان هم افزایش می‌یابد. این یعنی بیگانه بیخ گوشتان است. ضمن آنکه هنگام به دست گرفتن این ردیاب، می توانید فوکوس را از روی صفحه نمایش به پس زمینه تغییر دهید و این عملکرد لذت بخش و نرم، بسیار در بازی کارایی دارد. علاوه بر اینها یک آچار، برای باز کردن درهایی که با نیروی دست بازشدنی نیستند نیز در اختیار شماست؛ این آچار هم نخستین سلاح شما محسوب می شود و هم در کشیدن اهرم های بسیاری در بازی کمک حالتان خواهد بود.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها